تجربهی مطالعهی کتاب «دربارهی معنی زندگی» شباهت چندانی به تجربهای که در مطالعهی آثار دیگر ویل دورانت داریم، ندارد. اگر بخواهیم نقادانه نگاه کنیم شاید این کتاب ژورنالیستیترین کتاب اوست و اگر بنا باشد از زاویهدید شیفتگاناش نگاه کنیم، یکی از روانترین، خالصترین و انگار شخصیترین آثار اوست. میگویند او زمانی سراغ نگارش این کتاب رفته که دنبال جواب این سؤال بوده: «چرا باید زنده بمانیم؟ (و خودکشی نکنیم؟)». ظاهراً شخصی چنین سؤالی از او پرسیده و ویل دورانت برای پاسخدادن به آن، به دهها چهرهی مشهور نامه فرستاده تا به تجمیعی از نظرات آنها برسد. او در این کتاب تلاش میکند تا با گردآوری و مرتبسازی آرای نظریهپردازان مختلف، افراد مشهور و دیدگاه شخصیاش، از شاخصهها و معیارهایی مانند دین، علم و تاریخ کمک بگیرد تا هم زندگی را معنی کند و هم جوابی برای سؤالات هستیشناسانهاش ارائه دهد.
با وجود همهی اینها، باید بدانیم با کتابی سرراست و روان روبهرو هستیم. فرقی ندارد که از فلسفه و تاریخ و نظریههای زیستی سردرمیآوریم یا نه، نویسنده تا جای ممکن تمام تعاریف را شکسته و مفاهیم را به نازلترین و گویاترین شکل ممکن بیان کرده است. همین ویژگیها احتمالاً باعث شدهاند این کتاب، بتواند حتی یک کتاب بالینی و یا فرصتی برای اوقات استراحت باشد تا یک کتاب مرجع.
چرا میگویم ژورنالیستی؟ دلایل زیاد است! اول اینکه در متن با عناوین بلندمرتبه و ثقیلی روبهرو هستیم، مفاهیمی مانند زندگی، مرگ، تاریخ و غیره که دربارهی هر کدام قطعاً لازم است صدها صفحه مقدمه و توضیحات و بعد هم اضافات خواند، اما میبینیم که نویسنده لحن و بیان ساده و همهپسند را به بیان علمی ترجیح داده و سریعاً هم از روی هر مبحث به مبحث دیگری میپرد. دلیل دیگر این است که نویسنده حقیقتاً در پی جواب نیست! بازیگوشی و شیطنت آشکارش را در دویدن بین نامهای آشنا و مفاهیم کلی میبینیم، سرگرممان میکند، چیزهایی را یادآوری میکند، اما انگار دست آخر مثل لحظهی تمامشدن یک فیلم مفرح در سینما، دستمان را رها میکند. آیا واقعاً میشود به چیستی «معنی زندگی» پاسخ داد؟ و اگر هم بشود، امکان آن در حدود 150 صفحه میسر است؟ آن هم در جایی که نویسنده هر کسی نیست، ویل دورانت است!
نویسنده تا جای ممکن تمام تعاریف را شکسته و مفاهیم را به نازلترین و گویاترین شکل ممکن بیان کرده است. همین ویژگیها احتمالاً باعث شدهاند این کتاب، بتواند حتی یک کتاب بالینی و یا فرصتی برای اوقات استراحت باشد تا یک کتاب مرجع.
چرا میگوییم خالص و شخصی؟ اینجا هم دلیل کم نیست. جستوجوگری بیمرز نویسنده در این کتاب با زندگی سروکار پیدا کرده و تا جایی هم که توانسته برای این معرکهای که برپا کرده، ابزار و یراق جمع کرده است. چه کسی میتواند منکر این شود که خواندن نظرات دهها فیلسوف و نظریهپرداز و اصلاً چهرههای مشهور دربارهی زندگی جذاب است؟ خصوصاً اگر از مصاحبهخواندن لذت ببرید، این کتاب آرشیو دستنیافتنی و گلچینشدهای در اختیارتان میگذارد که خواندناش میتواند بهغایت مفرح باشد.
«درباره معنی زندگی» ویل دورانت یک کتاب مرجع نیست. احتمالاً انتخاب مناسبی هم برای علمآموزی نباشد اما سطور و بخشهای جذابی دارد که با جستارهایی دربارهی زندگی، امید، فلسفه و مرگ پر شدهاند و زبان ساده و بیآلایش کتاب هم شما را در حین خواندن راضی نگه میدارد. مفاهیمی که گفته شد معمولاً همیشه در جلدهای سخت و مجموعهکتابهای قطور گنجانده شدهاند. اگر در این بین، هوس خواندن یک کتاب سبک در این زمینهها را دارید، این گزینه یک پیشنهاد مطلوب است.
این کتاب با همت نشر کتاب پارسه و با ترجمهی شهابالدین عباسی در ایران چاپ و پخش شده است.
