معمولاً کمتر اتفاق میافتد که آثار یک داستاننویس هم از کیفیت نسبتاً بالایی برخوردار باشند و هم به طیف گستردهای از سلیقهها پاسخ دهند. کم پیش میآید یک نویسنده بتواند کتابخوانها را در سطوح مختلف و با دانش گوناگون راضی نگه دارد یا دستکم سر یک میز بنشاند، اما هاروکی موراکامی این کار را میکند. داستانهای او با روایتهای روان و سرراست خیلیها را در سالهای اخیر اصلاً کتابخوان کردهاند. رفتن سراغ موضوعات انسانی، عواطف و درونیات و لایههای زیرین احساسات کاری است که او در داستانهایش میکند. در کنار این، خوشخوانبودن این کتابها دیگر عامل موفقیت آنهاست.
رمان «سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش» حدود هشت سال پیش به چاپ رسید و در ایران نیز با دو ترجمة مختلف موجود شد. داستان سوکورو داستانی سرراست و بدون پیچوخم از زندگی پسری جوان است که همچنان با ابهامات و سؤالهایی از شانزدهسال قبل زندگی میکند، اما ورود دختری به زندگی او وادارش میکند تا بالاخره به سراغ رازهای دردناکش برود تا شاید از باری که بر دوش دارد کم کند.
سوکورو بیشباهت به دیگر کاراکترهای موراکامی نیست، شبیه به آنها خودش را در چرخهی تقدیر تا حدی گرفتار میبیند، در بند عواطف انسانی است و با زخمهایی سربسته از گذشته زندگی میکند. نکتهی الهامبخش و همراهکننده در داستانهای او این است که برای گفتن از تجربیات زیستهی عمیق به سراغ شخصیتهایی بدون ویژگیهای محیرالعقول، کاملاً زمینی و قابلدرک میرود. سوکورو جوانی موفق است که توانسته از شهر خودش بیرون بیاید و در دانشگاه مهمی تحصیل کند، از سطح اجتماعی قابلقبولی برخوردار است و شغل معقولی در حوزهی مهندسی راه و ابزار حملونقل دارد. با این همه، دردهایی هم از گذشته-شبیه همهی ما- با خودش دارد که نمیگذارند از داشتههایش لذت ببرد، حتی با خودش بارها به مرگ فکر میکند، ساعتها در ایستگاه قطار مینشیند و در سکوت در گذشته و سؤالاتش غرق میشود.
سوکورو بیشباهت به دیگر کاراکترهای موراکامی نیست، شبیه به آنها خودش را در چرخهی تقدیر تا حدی گرفتار میبیند، در بند عواطف انسانی است و با زخمهایی سربسته از گذشته زندگی میکند.
«سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش» دربارهی طردشدگی، دلگیری، تنهایی و بیش از همه زمان است. کنکاش در گذشته، بیوقفهماندن در فکر یک حباب ناپدیدشده و بیمیلی به آنچه که در حال حاضر داریم، همه و همه چه چیزهایی هستند به جز ابزار زمان؟ و البته در نهایت چه چیزی میتواند تا حدی رهاییبخش باشد؟ سفر در زمان ازدسترفته و بستن لااقل چند در.
با این همه، موراکامی در جایی از داستان میگوید زخم است که قلبها را بهم نزدیک میکند. با علاقمندشدن سوکورو به سارا سفری برایش شروع میشود به تمام سالهای گذشته. سارا برایش نقطهی عطفی است که وادارش میکند بالاخره در جایی بیرون از ذهن خود، به سراغ داستان نیمهتمامش برود. دوستان شفیق سوروکو که سالهای خوشی را در کنار هم در مدرسه گذراننده بودند، ناگهان در سال دوم دانشگاه، زمانی که او برای تعطیلات به شهرش بازگشته بود با او بدون هیچ توضیح یا دلیلی قطع رابطه میکنند. حالا شانزدهسال گذشته است و سوکورو همچنان سوگوار از دستدادن نزدیکترین دوستانش است. در تنهایی و سکوتش به مرگ فکر میکند و سارا (برحسب اتفاق) آن تلنگری است که باید او را از این چرخهی تمامنشدنی نجات دهد.
کتاب «سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش» در سالهای اخیر توسط چند انتشارات مختلف از جمله چشمه و ققنوس با ترجمههای مختلف منتشر شده است.


