«دانشگاه در تعریف واقعی و جامع خود، محصول بحث آزاد، فهم آزاد و نقد آزاد است و با افزودن بر تنگناهای سیاسی و بوروکراتیک در محیطهای علمی، تنها دایرهی انفعال و نظاریگری دانشگاهیان در حوزهی اندیشه و سیاست گسترش مییابد. در دانشگاه منفعل و نظارهگر، تنها چرخ سیاست و فرهنگ از کار نمیافتد، قافلهی علم نیز متوقف میماند.»
دانشگاه چیست؟ در جوامع متفاوت چه کارکردی داشته است؟ چرا و در چه دورهای وارد ایران شده است؟ در ایران چه موانعی به پیشواز دانشگاه رفتهاند؟ امروز چه وضعیتی بر دانشگاههای ایران حاکم است؟ چه عواملی در ایجاد این وضعیت نقش داشتهاند؟ سیاههی این سؤالات میتواند همچنان ادامه داشته باشد. کتاب «چالشهای دانشگاه در ایران» درصدد است به پرسشهایی از این دست پاسخ دهد و در این راستا میکوشد از زوایای متعدد به دانشگاه در ایران نگاه کند.
هادی خانیکی، مؤلف کتاب، دانشآموختهی دانشگاه علامه طباطبایی در مقطع ارشد و دکترای رشتهی علوم ارتباطات است و امروز نیز عضو هیئت علمی همین دانشگاه است. او در هیچ مرحلهای از زندگیِ قریب به هفتادسالهی خود از فعالیت سیاسی و اجتماعی بازنمانده است و تجربهی زیستهی خود از حضور در دانشگاه و مشارکت در جنبشهای دانشجویی را در این کتاب زمینهی تحلیلهای موشکافانه کرده است. خانیکی همچنین سابقهی عضویت در شورای مرکزی حزب اعتماد ملت ایران و جبههی مشارکت را در کارنامهی خود دارد. با این حال، آن چه در کتابفروشیها هادی خانیکی را به یاد میآورد، رنگ زرد درخشان کتابی است که علاوهبر عنوان گیرا و درگیرکننده، طراحی و چاپ منحصربهفرد و زیبایی نیز دارد.

کتاب حاضر نخستینبار زمستان سال 1396 به چاپ رسیده و از مجموعة «تأملات صاحبنظران ایرانی در باب آموزش عالی» است که پژوهشکدهی مطالعات فرهنگی و اجتماعی متعلق به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری آن را گردآوری و منتشر میکند. در این مجموعه، از جمله، آثاری از عماد افروغ، خسرو باقری، نعمتالله فاضلی و دیگر متفکران ایرانی وجود دارد که همگی نگاهی مسئلهمند و پرسشگر به دانشگاه در ایران ارائه میکنند.
فهرست «چالشهای دانشگاه در ایران» مطالب را به چهار دستهی مقالههای پژوهشی، نوشتارهای مطبوعاتی، گفتوگوها و یادداشتها تقسیم کرده است. قاطبهی مقالات، یادداشتها و گفتوگوهای این کتاب در دههی نود در نشریات و همایشهای علمی ارائه شدهاند و تاریخ انتشار تعدادی نیز به دهههای هشتاد یا هفتاد خورشیدی برمیگردد. مجموعهی این تاریخها نشانهی معاصرت مسئله و نویسنده است که سبب میشود خواننده را بهراحتی با خود همراه کند. البته نگاه تاریخی نیز در این کتاب بهکلی مغفول نمانده است و در یک مقالهی پژوهشی رابطهی ایران و نهاد دانشگاه از انقلاب مشروطه پیگیری شده و تا امروز پیش آمده است. همچنین تاریخ جنبشهای دانشجویی در ایران نیز در مقالهای دیگر تحت نگاه تحلیلی نویسنده قرار گرفته است.
در کنار اینها، ایدهی دانشگاه و کارکردهای آن در جهان غرب نیز مختصراً بررسی شده و همچنین نسبت مفاهیمی همچون گفتوگو، سیاستگریزی، فرهنگ و تصمیمسازی با دانشگاه در ایران مورد نقادی و ارزیابی قرار گرفته است. نگاه خانیکی در این کتاب دقیق، تحلیلی و نقادانه است و در تحلیل خود بیش از آن که درگیر مسائل نظری پیرامون نهاد علم و ایدهی دانشگاه باشد، با مسائل انضمامی جامعه درگیر بوده است. میتوان گفت نسبت دانشگاه با سیاست و جامعه مسئلهی اساسی اندیشهی خانیکی در این کتاب بوده است:«ایفای نقش دانشگاه چه در وجه علمی، چه در بعد اجتماعی و چه در وجه سیاسی، نیازمند شناخت جایگاه آن در جامعه به عنوان عقل نقاد است. دانشگاه در دنیای جدید نه برج عاج علم است و نه میدان فرمانبری سیاست. دانشگاه نهادی است زنده و پویا و همپیوند با پیرامون خویش که سلامت و بیماریاش وابسته به محیط و آبوهوایی است که در آن زیست میکند». بنابراین «زمانی که دانشگاه از درون دچار بیماری میشود، نسبت آن با سیاست نیز به نسبت تخریبشدهای تبدیل میشود، یا به صورت برونزا سیاسی میشود یا به صورت برونزا، غیرسیاسی». در روزگار ما «در حالی نقش اصولی دانشگاه در بررسی مسائل جامعه به فراموشی سپرده شده است که بهدرستی معلوم نیست تصمیمهای اساسی و بنیادین در کجا و براساس چه نوع شناختی اتخاذ میشوند یا چه روشهایی برای حل مسائل بنیادین جوامع و تمدنهای بشری برگزیده میشود».