هشدار: این نوشته ممکن است بخشی از داستان کتاب را به شما لو دهد.
تاتار خندان را ساعدی سال 53 در حالی که در زندان ساواک بود نوشت. همان زندانی که به گفتۀ شاملو و دیگران، ساعدی پس از آزاد شدن از آن دیگر آن آدم قبلی نشد و انگار که خلاقیتش پژمرد، خشکید و پرپر شد. کتاب داستان پزشک جوانی را روایت میکند که از زندگی شهری بریده و به حاشیههای روستایی پناه میبرد تا ادامۀ طبابت خود را دور از شلوغی شهر و قرص و الکل ادامه بدهد. شخصیت اصلی داستان فقط میخواهد دور شود، بدون اینکه برایش اهمیتی داشته باشد به کجا میرود. در نهایت سر از روستایی به نام تاتار خندان سر در میآورد و بقیۀ ماجراهای داستان در همان ده و ده بالادست که اسمش تاتار گریان است برایش اتفاق میافتند.
داستان شخصیتهای فرعی زیادی دارد که هر کدام با شناختی که بهمرور از آنها به دست میآوریم، خاصبودگی خود را پیدا میکنند. کتاب که به نیمه میرسد میبینید شخصیتهای روستایی را با تمام شباهتی که به هم دارند به تفکیک با ویژگیهای متمایزشان از یکدیگر میشناسید. راوی داستان شاید بیشباهت به خود ساعدی نباشد. شاید وقتهایی که دارید کتاب را میخوانید خود ساعدی را ببینید که بهعنوان یک پزشک دلزده از شهر داستان سفرش به تاتار را شرح میدهد. هرچند داستان در شرایط بسیار سختی نوشته شده اما فضای تیرهای ندارد. سیر وقایع خطی روایت میشوند و ادبیات روان داستان باعث میشود که راحت و سریع خوانده شود.
راوی داستان شاید بیشباهت به خود ساعدی نباشد. شاید وقتهایی که دارید کتاب را میخوانید خود ساعدی را ببینید.
اما آنچه در این میان از همه جالبتر است نگاه واقعگرایانهای است که رمان به تاتار و مردمانش دارد. نگاهی که دست به ستایش بیچون و چرای روستا نمیزند و مردمانش را مظهر مطلق خوبیها و تهی از عادات انسانی، همچون خشم و حسادت، به تصویر نمیکشد. آنچه او به ما نشان میدهد روستایی واقعی است با مردمان واقعی. نکتۀ درخشانی که در این رمان جلب توجه میکند توصیف دقیق باورهای مردمان تاتار است. باورهای مذهبی، خرافی و آیینی تاتارها به شکل جذابی از زبان شخصیتها شرح داده میشود. همچین توصیفات درخشانی البته در کارهای دیگر ساعدی نیز وجود دارد که نمونۀ اعلای آن را میتوان در کتاب ترس و لرز دید. البته تاتار خندان هیچ شبیه به روستایی که ترس و لرز در آن اتفاق میافتد نیست. اصلاً کتاب تاتار خندان زمین تا آسمان با ترس و لرز و مجموعه داستان کوتاههای ساعدی فرق دارد. ترس و لرز مربوط است به دهۀ چهل، دورۀ اوج کار ساعدی در قالبی که بیش از همه در آن تبحر داشت، یعنی داستان کوتاه. حال آنکه تاتار خندان رمانی است مربوط به دهۀ پنجاه. نه دهۀ پنجاه دوران اوج کار ساعدی است و نه رمان قالبی است که ساعدی در آن خیلی ماهر باشد. ساعدی روستاهای زیادی را در کارهایش تصویر کرده است اما تاتار خندان از آن روستاهایی نیست که معمولاً ساعدی میآفریند. فضا در آن چندان جادویی نیست، تاریکی و ترس بر آن غلبه نکرده و مردم مدام در حال رم کردن نیستند. تاتار خندان روستای دیگری است. همه چیز در آن بر سر روال است و آخر داستان هم همه چیز به خوبی و خوش به پایان میرسد؛ به بهترین شکل ممکن. جوری که نه داستانهای ساعدی معمولاً تمام میشوند و نه زندگی خودش آنطور به پایان رسید!
شاید بتوان گفت تجربة مردمنگاریهای ارزشمندی که نویسنده داشته به او در به دست دادن توصیف واقعی از روستا و مردمانش کمک کرده (ایلخچی، خیاو و اهل هوا، هر سه مردمنگاریهایی هستند که ساعدی در دهۀ چهل انجام داد). زندگی در روستا و در کنار روستاییان البته تاثیری مثبت بر زندگی شخصیت اصلی داستان میگذارد. او را از بند اعتیاد به قرصهای آرامبخش رها میکند و مردۀ متحرکی که در ابتدای کتاب توصیف شده است را به آدمی زنده تبدیل میکند، دوباره عشق را به زندگیاش وارد میکند و جوان بیگانه با همهکس را به فردی بدل میسازد که محیط زندگیاش را دوست دارد و به زندگی با آدمهای اطرف خو گرفته است. ساعدی تحت سختترین شکنجهها این کتاب را نوشته و با نوشتن آن وجود امید را نوید میدهد. شاید نه نویدی اجتماعی، که ساعدی در مهمترین آثارش همواره آیندۀ مبهم و ترسناک را پیش چشمان مخاطب میکشد. این فضای روشن و زندۀ کتاب را بهنظر باید بیش از همه برای خود ساعدی مهم دانست. ساعدی کتاب را در میانۀ یک جنگ نوشت. جنگی که در یک سویش شلاق و شوک الکتریکی بود و در سوی دیگرش ذهن درخشان یک نویسنده که برای فراموش نکردن و نشکستن میجنگید. صد دریغ که نه جنگ برابر بود و نه نتیجهاش دلخواه!
شاید بتوان گفت تجربة مردمنگاریهای ارزشمندی که نویسنده داشته به او در به دست دادن توصیف واقعی از روستا و مردمانش کمک کرده.
جالب است که کتاب هیچگاه در طول زندگی نویسنده چاپ نشد. در مجموع باید گفت که تاتار خندان داستانی خواندنی دارد و آنقدر روان نوشته شده است که باعث نمیشود خواننده از خواندنش خسته شود. اثر در کل فضایی کاملاً متفاوت از اغلب آثار ساعدی دارد و در جملۀ بهترین آثار او نیز قرار نمیگیرد، با این حال خواندنش لذتبخش خواهد بود و خواننده را با اثری نوشتهشده در یکی از مهمترین بازههای زندگی نویسنده آشنا خواهد کرد.
