همانطور که از عنوانش پیداست، این کتاب دربارهی مغازهایست پر از انواع لوازمی که میشود با آنها خودکشی کرد. زمان و مکانی که داستان در آن اتفاق میافتد مشخص نیست، اما در هر صورت جاییست که اخبار فاجعهباری دارد، هوایش آلوده و ساکنانش افسردهاند. در نتیجه، کاروبار این مغازه که بهصورت خانوادگی اداره میشود، سکه است.
در این فانتزی سیاه، انسانها جوری دربارهی مرگ صحبت میکنند، انگار که موضوعی عادی و پیشپاافتاده است. بازاریاب به صاحبان مغازه جنسهای مختلف و جدید پیشنهاد میدهد. مشتریها بر سر قیمت چیزی که قرار است با آن به زندگی خود پایان دهند و احتمالاً آخرین چیزیست که میخرند، چانه میزنند. مغازهدارها شرایط هر مشتری را بررسی میکنند و جنسی را که مناسب هر کس است، به او ارائه میدهند و گاهی درمورد روش استفاده هم توضیحاتی میدهند. مثلاً به مشتریهای کمسنوسال آبنبات، و به زنان سم معطر پیشنهاد میدهند، پیرزنی را هم تنها با ماسکی ترسناک کمک میکنند تا به زندگیاش پایان دهد.
در این فانتزی سیاه، انسانها جوری دربارهی مرگ صحبت میکنند، انگار که موضوعی عادی و پیشپاافتاده است.
داخل این مغازه که کل داستان از محدودهی آن خارج نمیشود، پر از قفسههای اجناس موردنیاز برای خودکشی است. این قفسهها و جنسهایشان مدام گردگیری میشوند و همیشه روی هر قفسه بهاندازهی کافی جنس هست. صاحبان وقت سر خاراندن ندارند و مشتریها در مورد دلایل خودکشیشان حرفهایی حاکی از افسردگی میزنند مانند عدم توانایی فراموشکردن کسی که مرده است، خستهشدن از شغل و همکار و یا نارضایتی از پدر و مادر. همهی اینها برای صاحبان مغازهی خودکشی فقط اطلاعاتیاند که بشود به کمکشان محصول مناسب را ارائه داد. آنها به کارشان اطمینان دارند و به مشتری این تضمین را میدهند که مشکلی در کار پیش نخواهد آمد و همهچیز خوب پیش خواهد رفت و بدون دردسر به هدفشان خواهد رسید.
از دید این خانوادهی عجیب که پسر نابغهشان ایدههای مرگبار خلاقانهای را در سرش میپروراند و بهخاطر همین ایدهها از سوی پدر و مادرش تحسین میشود، کسانی که مایل به خودکشی هستند انسانهای عادی و شریف به شمار میروند. تنها شخصی که لبخند بر لب دارد و شاد است، پیوسته مورد سرزنش واقع میشود و همه امیدوارند که به زودی او نیز بفهمد که در این دنیا دلیلی برای شادبودن نیست. همین شخص است که نقش مهمی را ایفا میکند و موفق میشود کاری کند که مغازهی خودکشی تغییر کاربری دهد. در نهایت، بعد از آنکه مشتریهایی با مشکلات مختلف و سلایق مختلف در انتخاب محصول مناسب، در صفحههای مختلف کتاب به زندگیشان پایان دادند، داستان با اتفاقی غیر منتظره پایان خود را به خواننده اعلام میکند.
فضای این داستان، پر از مرگ و انواع مشکلاتیست که زندگی را به مرگ خودخواسته منتهی میکنند. شخصیتهایی که با توجه به شرایط جامعه، شغل مناسب و پردرآمدی را انتخاب کردهاند با مرگ شوخی میکنند و گفتگوهایی که حول مرگ میچرخند، فضایی غمبار و در عین حال مضحک به خواننده نشان میدهند. به عبارتی، این کتاب نمونهای از طنز سیاه است که جدیت مفاهیم عمیق و مهم را به سخره میگیرد تا بتواند فضای تاریک جامعه را بهخوبی به تصویر بکشد.
فضای این داستان، پر از مرگ و انواع مشکلاتیست که زندگی را به مرگ خودخواسته منتهی میکنند.
این کتاب را نشر چشمه برای اولین بار در سال 1396 با ترجمهی احسان کرمویسی چاپ کرده که به چاپ بیستم نیز رسیده است.
